سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برخى  در مقابل آیه «شراء» که در شأن علی نازل شده، آیه «غار» را مطرح نموده اند و میگویند که این آیه در شأن ابوبکر نازل شده است آن هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مکه هجرت کرد و در غار با ابوبکر به جهت فرار از کفار پناه گرفت. خداوند متعال مى فرماید: ( إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلى وَکَلِمَةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیا وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ);(1) «اگر او را یارى نکنید، البته خداوند او را یارى کرد، آن هنگام که کافران او را [از مکه] بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود [و یک نفر بیشتر همراه نداشت] در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود مى گفت: غم مخور، خدا با ماست. در این موقع خداوند سکینه [و آرامشِ] خود را بر او فرستاد، و با لشکرهایى که مشاهده نمى کردید او را تقویت نمود و گفتار [و هدف] کافران را پایین قرار داد [و آن ها را با شکست مواجه ساخت ]و سخن خدا [و آیین او] بالا [و پیروز ]است، و خداوند عزیز و حکیم است.»
برخی مى گویند: این آیه از جهاتى دلالت بر فضیلت ابوبکر دارد:
الف) از ابوبکر در این آیه، به «یکى از آن دو نفر» ( 
ثانِیَ اثْنَیْنِ
) تعبیر شده است.
ب) خداوند او را مصاحب پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار داده است.
ج) پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: خداوند با ما است: ( 
إِنَّ اللهَ مَعَنا
).
د) خداوند درباره او فرمود: ( 
فَأَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ...
); پس خداوند آرامش و سکونت خود را بر او فرود آورد.
آنان با این تعبیرها ، آیه «غار» را از فضایل او به حساب آورده اند و اما گروهی معتقدند که این آیه فضیلتی در بر ندارد چرا که :

اوّلا: از عایشه نقل شده که گفت: خداوند در شأن ما هیچ آیه اى را نازل نکرده است.(2)
ثانیاً: تعبیر از ابوبکر به یکى از دو نفر در این آیه: ( 
ثانِیَ اثْنَیْنِ) تنها اخبار از عدد است و هرگز دلالت بر فضیلت او ندارد; زیرا گاهى اتفاق مى افتد که نفر دومىّ که با پیامبر(صلى الله علیه وآله) همراه است کودک باشد یا جاهل و یا مؤمن یا فاسق و...  واضح است که معیار فضیلت در قرآن منحصر در تقوا است، آنجا که مى فرماید: ( إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ) «گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست»;(3) نه اینکه صرف همراهى با پیامبر باعث فضیلت باشد; زیرا تنها چیزى که مصاحبت بر آن دلالت دارد، اجتماع در یک مکان است، همان گونه که خداوند متعال در قرآن مى فرماید: ( قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَهُوَ یُحاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة...
);(4) «دوست [با ایمان] وى ـ در حالى که با او گفتگو مى کرد ـ گفت: آیا کافر شدى به خدایى که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید....»
پس مصاحبت به تنهایى دلالت بر فضیلت ندارد، تا چه رسد به افضلیت.
ثالثاً: آیه در صدد اشاره به این نکته است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در موضعى بس دشوار قرار گرفته بود و کسى نبود که مصیبت را از او دفع کند، از طرفى ـ مع الاسف ـ ابوبکر به جاى این که از مشکلات حضرت بکاهد با خوف و ترسش بر مشکل پیامبر(صلى الله علیه وآله) افزود و نزدیک بود که کفّار از موضع آن ها در غار اطلاع پیدا کنند.(5) لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) چاره اى ندید جز آن که او را با این گونه تعبیرات ساکت و آرام کند.
رابعاً: این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: خدا با ما است ( 
إِنَّ اللهَ مَعَنا
) به جهت تسلّى خاطر او از مرگ بود; زیرا او شدیداً ترسیده بود، و لذا هرگز نمى تواند فضیلتى براى او به حساب آید.
خامساً: این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: نترس ( 
لا تَحْزَنْ) معلوم است که او در آن حین مى ترسیده است. حال این موضوع از دو حال خارج نیست: یا ترس او به جا بوده و یا بى جا، اگر به جا بوده چرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرموده: نترس. و اگر بى جا بوده معلوم مى شود که این آیه نه تنها دلالت بر مدح ندارد بلکه به مذمت نزدیک تر است. چون خداوند متعال مى فرماید: ( أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ
).(6)
جالب توجّه این که این حزن و اندوه او حتى در صورتى بوده که ابوبکر بشارت هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مى شنیده و برخى از معجزات آشکار را هم دیده است، معجزاتى که بایست او را به سرحدّ یقین برساند، معجزاتى که خبر از محافظت او و پیامبر (صلى الله علیه وآله) از دست دشمنان مى داد، ولى در عین حال او بر خود مى ترسید که مبادا دشمنان از مخفیگاه آنان آگاهى پیدا کنند. حتى دید که چگونه در یک لحظه عنکبوت تارى را بر در غار تنید و کبوترى نیز در آنجا تخم گذارد!!(7)
سادساً: هرگز جمله ( 
إِنَّ اللهَ مَعَنا) دلالت بر این ندارد که خداوند هر دو را یارى خواهد کرد، بلکه مطابق صدر آیه، نصرت فقط براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) است; زیرا ضمیر ( إِلاّ تَنْصُرُوهُ) و نیز ضمیر ( فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ...
) همگى به رسول خدا(صلى الله علیه وآله)برمى گردد و در نتیجه: خداوند اراده کرده که رسول خود را یارى دهد. و این هیچ نوع دلالتى بر فضیلت ابوبکر ندارد. و مى توان گفت که حفظ ابوبکر به جهت حفظ رسول خدا(صلى الله علیه وآله)بوده است.
ثامناً: ضمیر ( عَلَیْهِ) در ( 
فَأَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ
) به شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) باز مى گردد به دو جهت: جهت اول این که در آن حال با این حرکات و جزع و فزع هایى که ابوبکر داشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) احتمال این را مى داد که قضیه فاش شود، لذا خداوند متعال سکینه اش را بر او نازل کرد.
جهت دیگر این که: ضمایر قبل و بعد این جمله همگى بدون شکّ به پیامبر(صلى الله علیه وآله)باز مى گردد; مثل ضمیر در «
تَنْصُرُوهُ ـ نَصَرَهُ ـ یَقُولُ ـ أَخْرَجَهُ ـ لِصاحِبِهِ ـ أَیَّدَهُ
»، حال اگر تنها ضمیر ( عَلَیْهِ) به غیر حضرت باز گردد خلاف ظاهر و سیاق است، و لذا احتیاج به قرینه دارد.
اگر کسى اشکال کند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) احتیاج به سکینه و آرامش ندارد تا خداوند قلبش را با آن آرامش دهد. در پاسخ گوییم:
اوّلا: خداوند متعال در واقعه حنین فرمود: ( 
ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ
);(8)«سپس خداوند سکینه [و آرامش] خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد.»
از این آیه و آیات دیگر(9) استفاده مى شود که حتّى پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز هنگام شدائد، احتیاج به سکینه و آرامش دارد.
ثانیاً: سیاق آیه در مقام بیان نصرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) است; زیرا او در موقعیتى قرار داشت که هیچ یار و یاورى براى او نبود، و از جمله نصرت ها، همین انزال سکینه و آرامش بر قلب پیامبر (صلى الله علیه وآله)و تقویت او به لشکریان غیبى است.
حال اگر این آیه را با آیه «شراء» مقایسه کنیم، مى فهمیم که چه مقدار فرق اساسى بین این دو آیه است; زیرا آیه «شراء» قطعاً فضیلتى بزرگ را براى  على بیان کرده است. ولى با آیه «غار» نمى توان فضیلتى را براى ابوبکر اثبات کرد.(10)

1 ـ سوره توبه، آیه 40.
2 ـ صحیح بخارى، ج 3، ص 121; درّ المنثور، ج 6، ص 41; تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 159.
3 ـ سوره حجرات، آیه 13.
4 ـ سوره کهف، آیه 37.
5 ـ الدّر المنثور، ج 5، ص 75-74 ذیل آیه.
6 ـ سوره یونس، آیه 62.
7 ـ الدّر المنثور، ج 5، ص 75-74 ذیل آیه.
8 ـ سوره توبه، آیه 26.
9 ـ سوره فتح، آیه 26.
10 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى  (1)، ص 439.



برچسب‌ها: امامت و ولایت،

تاریخ : جمعه 90/4/3 | 4:0 صبح | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.