سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابوسعید به امام حسن (علیه السلام) گفت:

چرا با معاویه صلح کردی؟
 تو که می‌دانستی چه انسان گمراه و ستمگری است! تو که می‌دانستی خلافت حق توست!


فرمود:
قبول داری که من امام هستم؟
گفت: آری
فرمود:
قبول داری که پیغمبر در مورد من و برادرم حسین فرمود:
الحسن و الحسین امامان، قاما او قعدا
حسن و حسین امام هستند: چه قیام کنند و چه سکوت نمایند!

گفت: آری
فرمود: 
علت صلح من با معاویه دقیقا علت صلح پیامبر با بنی ضمره و بنی اشجع و اهل مکه است.
با این تفاوت که آنها به قرآن کفر ورزیدند و معاویه و طرفدارانش به تأویل قرآن کفر ورزیده‌اند.

حالا که من امام هستم، نباید سیاستم را سفیهانه فرض کنی حتی اگر حکمت کارم معلوم نباشد.

شنیده‌ای وقتی خضر کشتی را سوراخ کرد

 و آن کودک را کشت 
و آن دیوار را تعمیر کرد،
حضرت موسی به خاطر اینکه فلسفه کار او را نمی‌دانست، اعتراض کرد؟

اگر من با معاویه صلح نمی‌کردم، یکی از شیعیان ما هم زنده نمی‌ماند.


زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام ( ترجمه بحار الأنوار)، ص: 4

کلید واژه ها : امام حسن ع و صلح با معاویه از زبان خود امام



برچسب‌ها: امامت و ولایت،صرفا جهت تفکر،

تاریخ : شنبه 91/5/14 | 2:9 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم
ولی با همین روشنایی کوچک

فرق ظلمت ونور وحق وباطل را نشان میدهم
وکسی که به دنبال نور است

این نور هرچند کوچک باشد
در قلب او بزرگ خواهد بود.

             _شهیددکتر مصطفی چمران_

 

 

کلید واژه ها : دکتر چمران،نور،یادداشتی از دکتر چمران



برچسب‌ها: صرفا جهت تفکر،

تاریخ : پنج شنبه 91/5/12 | 1:41 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

یکی از مهمترین اصول دین بودایی اهمیسا است. اهمیسا به معنی نیازردن جانداران و نیازردن هیچ موجودی است. بر اساس تعالیم این دین نباید هیچ موجود جانداری را اذیت کرد . مال و خانه کسی را نباید تصاحب کرد و.... بودا نیست تا ببیند با آموزه هایش چه کردند؟‌ در میانمار نه حیوان و نه گیاه نه حیوانات موذی که انسان را به آتش کشیدند،‌ جان گرفتند. ویران کردند،‌سوزاندند،‌آواره کردند و بر تمثال بودا تعظیم کردند. بودا خود هم می گرید. بر این جنایت می گرید. این بار  مسمانان را کودک و پیر ،زن و مرد  را به پای مجسمه های بودا قربانی کردند.

اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله وغیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا

مسلمانان عالم را از دعایمان محروم نکنیم. .

کلید واژه ها : بودا ، تعالیم بودایی ، مسلمانان میانمار ، کشتار میانمار



برچسب‌ها: صرفا جهت تفکر،

تاریخ : شنبه 91/5/7 | 11:38 صبح | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

اگر تا دیروز آستین ها را بالا میزدند و جوانان را سر و سامان می دادند ...

اگر تا دیروز آستین ها را بالا میزدند و کارهای زمین مانده مردم را انجام میدادند ...

اگر تا دیروز آستین ها را بالا میزدند و همراه سهراب ها ، وضو با تپش پنجره ها می گرفتند ...

اگر تا دیروز آستین ها را بالا میزدند و طاغوت ها را پایین میکشیدند ...

اگر تا دیروز آستین ها را بالا میزدند و در رکاب امام شان عاشورا به پا میکردند ...

اگر تا دیروز آستین ها را بالا میزدند و فریاد هیهات منا الذله  سر میدادند ...

 

چندان تفاوتی نکرده است ! امروز هم آستین ها را بالا می زنند اما مانده ام که چگونه تحمل می کنند سنگینی نیشخند های دشمنان را...

یا امام زمان (عج) ! ، ای امام رئوف و پدر مهربان این یتیمان ،  هر چند آنان ظلم در حق شما را کوچک پنداشتند اما شما دعایشان فرمایید باشد که راه یابند ...

 هر چند که مرا از غیب سیر می کنند ، هر دست نان دهنده که بابا نمی شود

ای پدر مهربان این امت ،  درست است که ما جز شما را نداریم ، ولی به فدای شما ، شما هم جز ما کسی را نداری ... باشد که راه یابیم ...

کلیدواژه ها : حجاب،آستین را بالا میزنند ، دور شدن از ارزش ها ، مناجات با امام زمان ، حجاب و عفاف



برچسب‌ها: حجاب و عفاف،صرفا جهت تفکر،

تاریخ : پنج شنبه 91/5/5 | 4:9 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

یکی از اپراتورهای تلفن همراه -که خودتان میدانید!!!!و اگر بگویم تبلیغ میشود!!!- در تبلیغش نشان میدهد خانم مسنی نشسته روی صندلی،تنهای تنها،وافسرده.ناگهان تلفن همراهش زنگ میخورد؛اوکه از تنهایی درآمده خوشحال شده و مای بیننده متوجه میشویم که مهم در کنارهم بودن نیست و اگر یکدانه سیم کارت بووووق داشته باشیم هیچوقت تنها نیستیم!!!!

دقیقآ پشت بندش مردی را که اتفاقآ اوهم نشسته و تنها و افسرده است را نشان میدهند که روز تولش است و هی راه به راه برایش پیام تبریک می آید؛او ناراحت است که تنهاست و مای بیننده هم متوجه میشویم که هیچ چیز جای خالی باهم بودن را پر نمیکند!سازمان نهادینه سازی استفاده ی درست از رسانه های دیجیتال-یا همچین چیزی- که وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد است این تبلیغ فرهنگی و آموزشی را ساخته ...

 از این دست تناقضات الی ماشاالله زیاد میبینیم،در تمام زمینه ها.مثلا در راستای همگونی با شعار امسال گفتند تبلیغات کالای خارجی باید از در و دیوار شهر زدوده شود.بماند کامل نزدودند!!از آنطرف انگار رسانه ی ملی بری از عمل به این توصیه است.خلاصه اینکه عدم هماهنگی و همسویی اصلی ترین ارکان فرهنگی کشور باهم بیداد میکند و بیننده میماند آخر تلفن همراه نبودش را جبران میکند یا نه!یا تکلیفش با کالاهای اجانب چیست؟!

کاش تمامی نهادها،سازمان ها،ارگان هاو مسئولین ذی ربط،کارهاشان لله باشد و در راستای خدمت صادقانه به خلق و نه بخاطر سود بیشتر و اسم و رسم جورکردن.کاش دلشان ذره ای برای مای بیننده بسوزد و در پی رفع تناقضات فرهنگی و اجتماعی ما باشند نه در پی........

 

کلیدواژه ها : تناقضات فرهنگی ، تلنگر به مردم و مسئولین ، هیچ کس تنها نیست ؟



برچسب‌ها: صرفا جهت تفکر،

تاریخ : چهارشنبه 91/5/4 | 1:31 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

 و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون (روم 21)  چند مدت پیش یکی از دوستان  از یه خانمی خواستگاری کرد که پدر این خانم هم اتفاقا روحانی بودند ...  شاید باور نکنید اما پدردختر خانم برای ازدواج این دو جوان ، شرط خرید خانه 70 میلیونی گذاشته بود !!!! هر چند دولت و مسئولین ( اگه بخوان !! ) می تونند کمک زیادی بکنن و به این فرمایش رهبری که ازدواج را  آسان کنید تا فراگیر شود عمل کنند اما مسئولیت مهم تر این امر ، بر عهده عموم مردمه!! به قول استاد قرائتی ، در هر زمینه ای سدی وجود داره که  باید مردم (و در راس اون ها مومنین) این سد های جاهلی رو بشکنند ... برای دخترن و پسران خود امکان ازدواج را فراهم کنید تا خداوند اخلاقشان را نیکو کند و در رزق و روزی آن ها توسعه دهد و عفاف و غیرت ان ها را زیاد گرداند (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله )  ... حضرت نفرموده اند که منتظر باشید و دست و روی دست بگذارید تا جوان بیچاره خود شرایطش را فراهم کند ، بلکه دستور صریح می فرماید که شرایط را فراهم کنید ، در امر ازدواج بیشترین انعطاف را نشان دهید کمکشان کنید و فعالانه و همه جانبه شرکت کنید   تا اخلاق و روزی و عفاف جوانان زیاد شود ... بحران های اخلاقی و کم عفتی ها چاره ای جز ازدواج دارد ؟؟ جامعه آرزویی جز اخلاق ، روزی (اشتغال ) و عفاف و غیرت دارد ؟ اگر امروز به لطف تغییر شرایط حاکم و نحوه تربیت و رشد کودکان و شبیخون ناجوانمردانه فرهنگی و ... نیاز های جامعه تغییر کرده پس باید شیوه پاسخ دهی به این نیاز  ها هم متناسب با این تغییرات (هر چند در چارچوب اصول) باشه ... عمق فاجعه فرهنگی در جامعه زمانیه که معروف بوی منکر و منکر بوی معروف بگیره ... کجایند معروف های واقعی ازدواج !!!!  ما باید پیش قدم بشیم  و اصول غلطی رو  که در امر ازدواج رواج پیدا کرده  ، بشکنیم ، تا لااقل در جرم کسایی که دنیا و آخرت جوانان را با این رسوم مسخره !!! تباه می کنن شریک نباشیم ...  گشت ارشادا !! تو را ارشاد می کنیم به امید انکه توجهی باشد برای تو و برای عده ای از مسئولین که هر چیز را با ترازوی قدرت و پول میسنجند و مارک عدالت را بر ترازوشان نصب میکنند !! و داد عدالت طلبی شان گوش هر منصف عادل را کر می کند !! آری ای گشت عزیز ، جوانان شهر ما ، این خیل عظیم کم حجابان ، بیش از آن که فاسد و فاسق و بد کاره باشند ، تشنه اند !! ازدواج آسان آنان را چنان سیراب خواهد کرد که تو  در حسرت یافتن یک بی حجاب کوچه ها را جست و جو خواهی کرد . آری بیا و دست والدین مرا بگیر و ارشادشان کن !! ارشادشان کن تا شاید به فکر مرکب نازنین ما هم باشند چرا که دیر وقتی است منتظر است از پل عبور کند اما او را توان رویارویی با موانع فرهنگی جامعه اسلامیان !! نیست چرا که او به تازگی پریدن از موانع را آموخته و او را یارای پریدن از سکوهای چند صد متری نیست ...  اما چه کنیم که این موج خروشان آداب و رسوم ما را چنان با خود می برد که فرصت دست و پازدن که سهل است توان فکر کردن هم برای نجات جامعه نمانده !! پس بچرخ در کوچه های این شهر آلوده به فساد !! تا آن را  طاهر  و مطهر گردانی !! سلام مرا هم به عدالت جویان بیدار و مدعیان مست در معنویت !! برسان . 

گفت حد باید زند هشیار مردم مست را  // گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست

 

 کلیدواژ ها : ازدواج ، تسهیل ازدواج ، لزوم همت مردم ، گشت ارشاد و ازدواج



برچسب‌ها: صرفا جهت تفکر،ازدواج و جوانان،

تاریخ : سه شنبه 91/5/3 | 4:45 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

اَنَا اَعلَمُ بِنَفسی مِن غَیری وَ رَبی اَعلَمُ بی مِنّی بِنَفسی.
اَلّلهُمَ لاتُواخِذنی بِما یَقولونَ وَ اجعَلنی اَفضَلَ مِمّا یَظُنُّون وَ اغفِرلی مالایَعلَمونَ.

یعنی :
من بهتر از هرکس دیگری خودم را می شناسم وخدایم ،به من، از من داناتر است.
خدایا!مرا به آنچه که انها می گویند عذاب مکن و مرا بهتر از گمان آنان قرار بده وببخش بر من آنچه را که آنان نمی دانند.


از کلام مولا علی علیه اسلام در خطبه متقین


کلید واژه ها : خطبه متقین ، تعریف و تمجید از مومن و پاسخ او ، حضرت علی (ع)



برچسب‌ها: صرفا جهت تفکر،

تاریخ : سه شنبه 91/5/3 | 3:12 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر


یادم باشد به پستچی ها بسپارم... گذرشان اگر به میانمار افتاد.. به مسلمین دربند میان مارها برساند:
اینجا شهر در امن و امان است! آسوده بسوزید!
آسوده بسوزید و خاطرتان جمع باشد که سوختن شما اینجا آب در دل هیچ کس تکان نمی دهد.... قیمت گوشت شما انگار هنوز خیلی مانده تا به قیمت یک کیلو گوشت مرغ برسد تا بشود تیتر یک اخبار شبانگاهی!

نگاه به اماممان نکنید که اسم میانمار را با بغض برمی دارد و از بیست سال پیش غم شما را می خورد... مهم آقای صدا و سیماست که عزای پخش نشدن لیگ فوتبال کمرش را خم کرده و از طرفی هم سرش گرم سریال های آبکی ماه رمضان است و خیال آسوده ای برایش نمانده که لابه لای اخبارش جایی هم برای شما باز کند...






دیگر فرقی ندارد کاخ سفید باشد یا دفتر ریاست جمهوری پاستور... نیویورک تایمز باشد یا شبکه ی خبر... سازمان ملل باشد یا مجلس شورای اسلامی... در مورد شما... تنها گزینه ی روی میز سکوت است... و خون ده ها هزارتا از شما فدای همین سکوت که دست آخر بهایش می شود صلح نوبل در دست علیا مخدره هایی مثل سوچی در میانمار یا شیرین عبادی در تهران... این ها دارند نان همین خون های ریخته شده را می خورند...

اشتباه نشود! آن حق حیات در امنیت و آزادی در انتخاب دین که فعالین حقوق بشر روزی سه وعده نشخوار می کنند اصلا ربطی به شما مسلمان های تروریست ندارد... این ها که شنیده اید شرایط دارد.. چشم آبی می خواهد و موهای بلوند... با دل سوخته و پاهای برهنه اما جوش نمی خورد... این هارا که داشته باشی وارثان بودا آتش در خرمنت می اندازند و رئیس جمهورها دیگر ننگشان می شود تورا تبعه ی کشوراشان بدانند...

مبادا این روزها چشم هایتان را به ام القرای جهان اسلام بدوزید... اینجا دل ها گرم چیزهای دیگریست... از رقابت بر سر مسند ریاست جمهوری گرفته تا جام ملت های اروپا! چشمتان را بگیرید سمت امامی که ادعای انتظارش را ما داریم و تشنگی عدالتش را شما... همانا وعده ی الهی حق است...

 

کلید واژه ها : میانمار ، مسلمانان میانمار ، قتل عام مردم ، وضعیت اسف بار در میانمار

مطالب مرتبط : به علی بگوید



برچسب‌ها: صرفا جهت تفکر،

تاریخ : دوشنبه 91/5/2 | 12:50 صبح | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.
جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت .
روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست . در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد .
همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند . بعد از مدتها جستجو او را یافت . گفت: تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ، از آن فرار کردی؟
جوان گفت: اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهی را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه ی خویش ببینم؟

 

کلید واژه ها : داستان ، جوان عاشق و پادشاه ، بندگی راستین ، آثار اخلاص در بندگی



برچسب‌ها: صرفا جهت تفکر،ازدواج و جوانان،

تاریخ : یکشنبه 91/5/1 | 5:0 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

پرسیدم : به چی زل زدی ؟

گفت : در ورودی مسجد را نگاه کن !

چند ثانیه ای به آن سمتی که می گفت خیره شدم ... درب مسجد بزرگ بود و از هر قشری از مردم برای مراسم آمده بودند ... خیل مردم از ورودی مسجد سراریز می شد ...

دوباره پرسیدم : اتفاق خاصی افتاده ؟ من که چیزی متوجه نشدم !

دستی به موهای ژل زده و مرتبش کشید و گفت : آنهایی که ریش دارند و خودشان را مذهبی می دانند با غرور خاصی وارد می شوند ولی مردم دیگر با خشوع ...

حرفش تمام نشده بود که دوباره با دقت بیشتری نگاه کردم ... همه آنطوری که می گفت نبودند ، اما عده ای چرا !!!

دستم را روی شانه اش گذاشتم اما مجالم نداد و گفت : فلانی را دیدی ؟ چقدر صمیمی و متواضع بود ! اما مطمئنم که شما بسیجی ها آدم حسابش نمی کنید ولی او  دل خیلی پاکی دارد ...

دل خور شدم ... خواستم دستم را از روی شانه اش بکشم اما دوباره با تمام توان فشار دادم و گفتم : داداش احسان ! شاید ...

بلافاصله گفت : شاید که چه ؟ حتما دوباره می خواهی بگویی که اشتباه می کنم ؟ اصراری ندارم که حرفم را قبول کنی اما یکبار دیگر خودت ببین ! چشمانت را باز کن !! حتما متوجه خواهی شد ...

چشمانم را دور مجلس گرداندم ... زیر لب خدا خدا می کردم که سوء تفاهم باشد و حرف او نادرست ... اما صد حیف که راست می گفت ... برای اولین بار احساس کردم ثانیه ها چقدر سنگین اند ... حرف استادم یادم افتاد که می گفت : اگر انسان خدای حقیقی و یگانه را نشناسد ، اگر انسان خدای فطری را عبادت نکند ، اگر انسان برای خود خدایی در ذهنش بسازد و آن را عبادت کند غیر از عجب و غرور و خشک مذهبی بودن چیز دیگری به دست نمی آورد اما اگر خدای یگانه را شناخت و او را عبادت کرد نشاط و خشوع و رشد و تواضع و کمال حاصل کار او خواهد بود و چنان می شود که اخلاق نیک از نفس او صادر می شود ...

مگر امکان دارد ؟ عجب و غرور و خشک مقدسی !! چقدر چندش آور بود ... بعضی ها چنان ژستی گرفته بودند که انگار غیر از آنها کسی مسلمان نیست ... انگار آنها بندگان خدایند و دیگران کافر ... معلوم بود که بعضی ها با مذهبی بودن حال می کردند ... سوء استفاده از چشم بعضی ها می بارید ... احسان دستم را گرفت و گفت : دیدی راست گفتم ! شاید همه همانطور نباشند اما همین عده هم کم نیستند ...

خواستم جوابش را بدهم اما صدایم بالا نمی آمد ... انگار باورم شده بود که خیلی از آنها گرفتار همان مصیبتی هستند که استادم میگفت ... خواستم در مورد خودم هم از او بپرسم ... انگار چشمانم زود تر از زبانم پرسیده بودند ... بی معطلی گفت : اصلا منظورم تو نبودی باور کن ! اما من حرفش را باور نکردم ... خواستم دوباره بپرسم که  ناگهان مداح مجلس شروع کرد : بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و ال محمد و ...

خواستم دوباره بپرسم ولی دیر شده بود چرا که من چند دقیقه پیش با هر حال و هوایی که بود از آن در داخل شده بودم پس چشمانم را بستم زیر لب زمزمه کردم اللهم لا تکلنا الی انفسنا طرفه عین ابدا و اغفر لنا و تجاوز عنا  و خود را به نوای دلنشین مناجات سپردم : واسمع دعائی اذا دعوتک واسمع ندائی اذا نادیتک و اقبل علی اذا ناجیتک و قد هربت الیک ...

 

کلید واژه ها :عجب،غرور،خشوع،خشک مذهبی،اهمیت شناخت خدای حقیقی،خدای خیالی



برچسب‌ها: صرفا جهت تفکر،

تاریخ : یکشنبه 91/5/1 | 1:58 صبح | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.